دانلود رمان مرا یاد آر pdf از فهیمه رحیمی با لینک مستقیم
برای اندروید و کامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فهیمه رحیمی میباشد
موضوع رمان عاشقانه
خلاصه رمان مرا یاد آر
وقتی با زنیبل خرید از در خانه وارد شدم، مادرم با نگاهی اجمالی به اندامم
ناگهان مانند برق گرفته ها بر خود لرزید و سیلی بر صورت زد و با آوایی بلند پرسید
– پس کفشهایت کو؟
مانند گنهکاران سر بزیر انداختم و هیچ نگفتم او که از سکوتم بیش از نداشتن
کفش خشمگین شده بود دست به آسمان بلند کرد و گفت
– خدایا یا مرگ مرا برسون یا به این دختر عقل بده!
رمان پیشنهادی
دانلود رمان باور آفتاب فهیمه رحیمی
قسمت اول رمان مرا یاد آر
بعد دوباره به سر تا پايم دقيقتر نگاه کرد و بار ديگر پرسيد
کفشهايت را چه کردي؟
کف پايم به خارش افتاده بود که از روي پاي ديگر استفاده کردم و خواستم آن را بخارانم که حس کردم در اثر
پياده روي کف جورابم سوراخ شده و اگر مادر بفهمد به يقين اين بار تنبيهي فراتر از فرياد خواهم داشت پس
خارش پا را فراموش کردم و به عمه ام که ايستاده بود و بر وبر مرا نگاه مي کرد نگريستم و از او ياري خواستم
معني نگاهم را فهميد و به سويم حرکت کرد و زنبيل را با خشونت از دستم بيرون کشيد و با اين حرکت فهماند که
در جبهه مادر است و مرا گناهکار دانست
مادر بزرگ در حاليکه پوست باقالي هاي گرفته شده را در گوني مي ريخت بدون آنکه نگاهم کند رو به مادر گفت
ولش کن! خون خودت را کثيف نکن اين از بچگي کم عقل بود يادت مي آيد وقتي شيرت خشک شد و تو از
بتول ديوانه خواستي به جاي بچه مرده اش ، بچه تو را شير بدهد من مخالفت کردم و گفتم…