دانلود رمان دانه الماس pdf از زیبا سلیمانی با لینک مستقیم
برای اندروید و کامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زیبا سلیمانی میباشد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان دانه الماس
اميرعلي پسر غيرتي كه سر ناموسش اصلاً شوخي نداره و پيچكش مي افته
دست سروش پسره مذهبي كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و
اين وسط ياسمن پيچكي كه دلش رفته واسه..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بالماسکه
قسمت اول رمان دانه الماس
دستي به سر و رويم کشيدم و پله ها را آرام باالا رفتم. بي توجه به غر و
لند هاي مامان که مدام به من گوشزد مي کرد که کلفت خانه ي عمو
نشوم به سمت خانه اشان حرکت کردم و دم آخر فقط به هشدارم مامان
که گفت :
نري کف دست اميرعلي بنويسي که چي شده ها … اين سري دمش
رو قيچي مي کنم..چشمي گفتم و در را بستم و راهي شدم . خانه ي ما و خانه ي عمو يک
آپارتمان ۵ واحدي بود که بابا و عمو شراکتي ساخته بودند و هر کدام در
يک طبقه ساکن بوديم. ما طبقه چهارم بوديم و عمو طبقه ۵ ،الباقي
طبقات را اجاره داده بوديم تا به وقتش که احسان و امير آستين باال زدند
و هر کدامشان در يکي از آنها مستقر شوند و عرشيا هم که هنوز الفبا را
ياد مي گرفت. من هم که گوشت سر طاقچه بودم و بايد همسرم برايم
خانه انتخاب مي کرد و باالخره دير يا زود بار و بنديلم را جمع مي کردم
و مثل همه ي دختران دم بخت به خانه شوهر مي رفتم. هر چند که هر
بار صحبت از رفتن من مي شد احسان يک خدا کنه نصيبم مي کرد و
اما امير …
پشت در واحدشان ايستادم و زنگ در را زدم. زن عمو در را برايم باز کرد
و مثل هميشه گل لبخند روي لبش شکوفا شد و …