دانلود رمان نجوای عشق pdf از فاطمه بامداد لینک مستقیم
برای اندروید و کامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه بامداد میباشد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان نجوای عشق
با این حرف شادی قلبم تیرکشید واقعیت مثل پتک روسرم فرود اومد شادی راست میگفت
مهراد منو دوست نداره این مهم ترین دلیل واسه احمقانه بودن این عشقدستمو رو دهنم گذاشتم
سرخوردم پشت درنشستم سرمو روپاهام گذاشتمو ازته دلم زار زدم که یه دفعه توبغل کسی
رفتم بوی عطر شادی باعث شد بیشترهق هق کنم
شایلی میدونم سخته ولی تو باید بتونی این حسو از بین ببری میدونی اگه مامان بفهمه
سکته میکنه نیدونی اگه بابا بفهمه یه بهونه دستش میاد که دیگه نذاره مابیایم شمال
شایلی تو که همه اینا رو میدونی سعی کن این حسو از بین ببری شایلی توروخدا قسم کاری نکن که نشه جمعش کرد
از بغلش بیردن اومدم با چشمای خیس بهش نگاه کردم شادی دقیقا برعکس من بود چشمای درشت
قهوه ای با ابروهای هشتی داشت بینی قلمیو متناسب صورتش پوست سفیدی داشت صورت
کشیده وتوپر موژه های بلند لبای قلوه ای داشت موهای مواج وبلند تا پایین شونه هاش به
رنگ خرمایی اندام لاغر و رو فرمی داشت قدش هم ۱۶۰بود
اما من یه دختر تپل بودم با قد۱۶۶موهای فر که کاملا مشکی بود چشمای درشت مشکی
ابرو مشکی صورت گرد با پوست برنزه بینی کوچولو گوشتی که به صورتم خیلی میومد لبای گوشتی کوچولو
دستی روصورتم کشیدم اشکامو پاک کردم به شادی نگاه کردم
شادی برو بیرون منم یه چند دقیقه دیگه میام
باشه؛ شایلییادت باشه چی بهت گفتم
ازجام بلندشدم شادی از اتاق خارج شد
با رفتن شادی به طرف اینه رفتم به خودم تو اینه نگاه کردم چشمام قرمز شده بود بغض دوباره مهمون گلوم شد
دستمال کاغذی برداشتمو صورتمو پاک کردم کرم پودرم
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان آسای من