گهر رمان
دانلود رمان جدید رایگان pdf
دانلود رمان مهره اعتماد اثر مهدیه شرفخانی بدون سانسور

دانلود رمان مهره اعتماد اثر مهدیه شرفخانی بدون سانسور pdf بدون سانسور

دانلود رمان مهره اعتماد از مهدیه شرفخانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته فکر نکنه اما درست زمانی که فکر میکنه از شر این سایه خلاص شده، با یه مهره کوچیک از گذشته مواجه میشه به نام یاکان اعتماد، که در معماری و عمران و ساخت و ساز نه تنها تو کشور، بلکه تو اروپا و آسیا حرف اول رو میزنه و نوری میشه تو تاریکی گذشته ی هدی…

خلاصه رمان مهره اعتماد

ایرانی ماشین را به حرکت درآورد بعد از دقایق کوتاهی جلوی ساختمان بزرگی توقف کرد. همگی از ماشین پیاده شدیم. اول از همه ایرانی شروع به حرکت کرد پشت سر او، خواستیم وارد ساختمان شویم که چشمم به تابلوی بزرگ بالای ساختمان خورد. مات ماندم قلبم برای ثانیه ای نزد نفس در سینه ام حبس شد و دست هایم یخ کرد. با ایستادن من مجید هم که با من هم قدم بود از حرکت ایستاد و مسیر نگاهم را دنبال کرد. بی شک او هم مانند من مبهوت به تابلویی که بالای ورودی نصب شده بود، خیره بود. خدایا شوخی بود؟ مگر نه؟ مگر میشد

میان این همه آدم این همه که میگویم منظورم هشت میلیارد انسان است ها؟ چرا این مرد؟ آدمی که حتی اگر دنیا را هم به من می دادند بازهم حاضر نمی شدم برای یک لحظه یک لحظه که هیچ یک صدم ثانیه ببینمش. آدمی که تمام بدبختی هایم زیر سر او بود. شش سال از دست دادن عمدی تکلمم زیر سر او بود! شش سال از دست رفتن زندگی عادی ام تقصیر او بود! مجید زودتر از من به خودش آمد و هول برگشت سمت من که هنوز خیره به آن نام خانوادگی نحس بودم و بدنم می لرزید و با لحن به ظاهر آرامی که لرزش را در آن که ته صدایش به خوبی

می شود میشد فهمید گفت: چیزی نشده که! مگه فقط یک اعتماد تو این دنیا هست؟ تو آروم باش! برخلاف او که سعی می کرد آرام باشد من آرام نبودم. درونم یک طوفان بود، طوفانی که جز خودم هیچ کس را ویران نمی کرد. به هیچ وجه نگاهم را از آن اسم منحوس نگرفتم که روبرویم قرار گرفت و دیدم را کور کرد. از بازوهایم گرفت و کمی خم شد تا هم قدم شود، صورتش را روبروی صورتم قرار داد و در چشم هایم زل زد. _هدی چیزی نشده اینطور به هم ریختی که اصلاً وایستا الان از این پسره بپرسم اسمش چیه تا خیالت راحت بشه! ایرانی که با تعلل ما…

دانلود رمان مهره اعتماد اثر مهدیه شرفخانی بدون سانسور pdf بدون سانسور

  • اشتراک گذاری
  • 3 هفته پیش
https://edugohar.ir/?p=19184
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
درباره سایت
گهر رمان
وبسایت گهر رمان قدیمی ترین وبسایت رمان ایران.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " گهر رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.