دانلود رمان عشق کاغذی از مهتاب_ع با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
یه نویسنده کله خراب و به شدت بداخلاق مسیحی داریم که کارش نوشتن رمان های خون و خون ریزی با چاشنی زیاد هست. درست زمانی که میخواد شرورترین شخصیت رمانش رو به چوخ واصل کنه یه نفر مثل گوریل میوفته روی زندگیش! حالا چی میشه اگر اون شخصی که مثل گوریل روی سرش آوار شده از قضا همون شخصیت شرور رمانش باشه. و بدتر از همه، با فهمیدن اینکه دختره کسی به اسم نویسندهاس و قراره بکشتش تصمیم بگیره اون رو به دنیای خودش ببره؟ (فصل دوم این رمان آنلاین است)
خلاصه رمان عشق کاغذی
قلنج انگشت هام رو شکوندم و به صندلی تکیه دادم، به صفحه لب تاپ چشم دوختم و یک دورِ دیگه داستان رو مرور کردم. یک دفعه از سر جام بلند شدم و تِی نازنینم رو از گوشه ی اتاق برداشتم و شروع کردم به بازی کردن نقش شرمین. – در چشمان او خیره شد و به آرامی شمشیرش را از غلاف بیرون آورد. گارد مخصوص به خود را گرفت و شمشیرش را رو به روی ولیعهد چرخاند و با جدیت در چشمان آبی او خیره شد. به رقص موهایش در دست باد نگاهی انداخت و گاردش را محکم تر کرد.
شمشیر را پیچ و تابی داد و به سمت او حمله ور شد. ژستی گرفتم و همراه با تی به سمت رخت آویز رفتم و لگد محکمی بهش زدم که به دیوار برخورد کرد، به هوا پریدم و”قودا” گویان با تی پریدم روش که پام درد گرفت، روی زمین افتادم و مثل فیلم هندی ها قلبم رو گرفتم. – آه برادر جان دارم میمیرم به کمکم بشتاب، راجوووو! دو سه تا حرکت بی معنی دیگه زدم و صحنه آهسته چشم هام رو بستم که ایده ای به ذهنم اومد. به سقف خیره شدم.
با چیدن صحنه ی ایده ی جدیدم به سرعت از جا بلند شدم. بشکن زنان و رقص کنان به سمت لب تاپ رفتم. آره، چرا این کار رو نکنم؟ میتونم یکی از شخصیت ها رو بکشم. قیافه ام توی هم رفت و بعد از چند دقیقه خنده های شیطانیم بود که به هوا بلند شد. انقدر توی جو خنده شیطانی رفته بودم که آب دهن پرید تو گلوم. با دو تا سرفه ی شدید راه تنفسم باز شد. همونطور که تنگنا رسیده بودم به زور روی صندلیم نشستم و نفس عمیقی کشیدم. با لبخند مضحکی دستم رو به سمت کیبورد بردم که وسط راه متوقف شدم…