دانلود رمان شبی بی ستاره pdf از بهار راجی با لینک مستقیم
برای اندروید و کامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان بهار راجی میباشد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان شبی بی ستاره
دختری که احساس میکند همه چیز دارد و هیچ چیز کم ندارد؛ بعد از
سالها میفهمد که چندان هم کامل نبوده! پس به دنبال «او» میرود؛ اویی که
تمام زندگیش است
آیا دختر داستان ما به زندگیش) او( می رسد و ؟
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خیال چشمانش
قسمت اول رمان شبی بی ستاره
مامان میشه تمومش کنی لطفا؟!
مامان چی رو تموم کنم؟ دارم راستش رو میگم!
اه مامان خستهام کردی!
تو من رو خسته کردی؛ متوجه هستی یا نه؟!
نه مادر من؛ نه!
از جام بلند شدم و پلهها رو دوتا _ دوتا باال رفتم و وارد اتاقم شدم هنوز در رو
نبسته بودم که الله وارد شد و گفت:
موضوع چیه؟ نکنه چون من اینجا میمونم تو و مامانت دعوا میکنین
نه الله جون ،موضوع چیز دیگهایه
میخوای حرف بزنیم؟
نه، ممنون تو برو تو اتاقت و استراحت کن
باز هم بابت اتاق ممنونم
بر حسب شوخی با لحنی جذاب گفتم:
اتاق مهمان که واسه تو نیست؛ واسه هر گل دیگهای هم میتونه باشه!
منظورم رو از گل فهمید، اخم کرد و از اتاقم بیرون رفت با صدای بابا از اتاق
خارج شدم از باالی پلهها بهش سالم کردم که با لبخند جوابم رو داد و گفت:
راستی حریر خانم!
با لبخند گفتم:
بله بابایی؟
دوستت که گفتی امروز از لندن میاد، اومد؟
بله بابا جون؛ الله جون االن توی اتاق مهمان هستن
آهان!
به اتاقم برگشتم که گوشیم زنگ خورد
با ذوق نگاهی به صفحهی گوشیم کردم؛ سروش بود
ارتباط رو وصل کردم
الو داداشی! به به! سالم حریر خانم گل گالب حال و احوال شما؟
ممنون داداش خان، تو چطوری؟
من عالیم! حریر یه زحمت