دانلود رمان سراب خیال از ص. مرادی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری به نام پروا که یک شبه بزرگ میشه و به خاطر عذاب وجدان از کاری که فکر میکنه باعث گرفتاری و بدبختی برادر عزیزش (امیرعلی) شده یه تنه میشه کوه و حامی برای نجات برادرش… رفیقی (مهسا) که نارفیق از اب درمیاد و ذات واقعی خودشو نشون میده دوستی (جاوید)که ترک شده و…
خلاصه رمان سراب خیال
(آدم وقتی به زانو در آمد، وقتی خودش قبول کرد که باید تابع ظلم بشود، نزدیک ترین اقامتگاه را سایه ی دشمن خودش می یابد.) درکی از موقعیت پیش آمده نداشتم. نمى توانستم بفهمم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. حس آدمی را داشتم که در کمای مطلق است! مى شنیدم و می شنیدم…تنها مى شنیدم! _ حالا باید چیکار کنم؟ من باید زود برم ،نباید اینجا بمونم.
نگاه مخمورم مى چرخد روى امیرعلى و جوابى که شوهر بهناز مى دهد در گوش هایم سوت کر کننده اى ایجاد مى کند. _ بزار به پسر نیره زنگ بزنم اگه بشه فعلا بری ترکیه. امیر على آشفته و پریشان لب مى زند: _ من با افشین حرف زدم. بهناز به سرعت مى پرسد: _خب، چی گفت؟ امیرعلى می نالد: _گفت امیر تو ایران بمیر اما اینجا نیا که غربت و نمیتونى تحمل کنى…