دانلود رمان دژخیم از نیلوفر رستمی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سیاوش، پسر تخس و پر شور و شر بهنام بزرگنیا، یکی از رجال و بزرگان مملکت، در حالیکه تمام زندگیاش را غرق در لذت و پول بوده و بی هیچ زحمتی تحصیل کرده، به طور اتفاقی با دختری با مذهب یهود، به نام ماریا روبهرو میشود و برخلاف اینکه هرروز تلاش میکند به او نزدیک باشد، هربار ناکام و مغلوب، وادار به عقبگرد میشود. قرعه میچرخد و درست وقتی که ماریا در راستای تغییر عقایدش قدم برمیدارد، با یک لغزش کوچک در لتیان، با پیامکهایی تهدید میشود که فرستنده برایش واضح نیست و همین، باعث ارتباط دوبارهی او با سیاوش است.
خلاصه رمان دژخیم
روبروی پنجره بزرگ اتاقش نشست، روی صندلی چوبی، سیاهی بر آسمان رخت پهن کرده بود و چون پرند های بزرگ با بال هایی گشوده بر همه جا سایه انداخته بود،
آرام سیگار گران قیمتش که مارک دانهیل روی آن خودنمایی می کرد را روشن کرد، پک عمیقی به سیگارش زد و به فردا فکر کرد، فردایی که بی شک برای او از هر چیزی زیباتر و جذاب تر خواهد بود، از فکر فردا خنده ای روی لب هایش شکل گرفت و به دختری که قرار است پا درون عمارتش بگذارد فکر کرد، به کار هایی که می شود با آن دختر انجام داد، خندید، آرام و مردانه.
پک دیگری به سیگارش زد، آرام بود، قلبش با نهایت آرامش کوبیده می شد، در رویایش پرسه می زد، خون! تمام رویایش را دربر گرفته بود، صدای در زدن او را از رویای همیشگی اش بیرون آورد، با صدای محکمی گفت – بیا تو. دقایقی بعد وقتی شاهین سر خم کرده بود گفت – آقا بابت مزاحمتم عذر میخوام الان خبر دادن که موحد رفته خونش -هووم خوبه عالیه حاضر باشید – چشم شاهین از اتاق خارج شد، از جایش بلند شد، سیگارش را خاموش کرد و به سمت تخت خوابش رفت، تنها به کلمه انتقام فکر کرد…