گهر رمان
دانلود رمان جدید رایگان pdf
دانلود رمان دواج بخاطر برادرم pdf

دانلود رمان دواج بخاطر برادرم pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان ازدواج بخاطر برادرم از ماه بانو با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان خنده، غم، خوشی، عشق و فداکاریه که البته در نهایت به پخته شدن داستان کمک میکنه… دختری از تبار خوشی وآزادی… کسی که در خوشبختی غرق شده… کسی که مزه ى تلخ درد براش نا آشناس… زندگی با بوی ارامش وخدا… اما همیشه یه آدم خوب، خوب میمونه؟!… یه دختر که توی زندگی خوبش خدا رو داره… توی زندگی پیش روش چطور با اعتقاداتش برخورد میکنه… بعضی وقتا همچی اجباره حتی… اجبار برای بدشدن… دوبرادر با دنیای یکسان… اعتقاداتی مشابه با ورود دختری از دنیای ساده وبی آلایش مسیر زندگیشون تغییر میکنه…

خلاصه رمان ازدواج به خاطر برادرم

از زبون >>ارشیا << بعد از رسیدن به کارخونه…. بی توجه به موقعیت ماشینای دیگه ماشینو توی محوطه پارک کردم… و پیاده شدم… داشتم در ماشینو میبستم که صدایی که از خوشی لبریز بود اسممو صدا کردم… _آقای رادمنش؟!.. به سمت صدا برگشتم… این چطوری اینجا رو پیدا کرده بود… از تعجب نگاهم کم کردم و با صدای تقریبا بلند به بوری که پشت سر پدر ترگل حرکت می‌کرد گفتم: مگه من نگفتم آدم غریبه اینجا راه نده؟! پدر ترگل باهمون چهره‌ى مصمم و با خون سردی کامل به سمت بوری که با ترس به من نگاه می کرد برگشت و گفت: این آقا

تقصیری نداره من خیلی اصرار کردم…. بی تفاوت به حضور پدر ترگل به بوری گفتم:ایشونو به سمت در خروجی راهنمایی کن.. و بعد راه داخلو در پیش گرفتم.. خیلی خوب می‌تونستم تشخیص بدم که… قراره چه حرفایی بینمون رد و بدل بشه… پدر ترگل اینبار با صدایی که مطمعن باشه به من میرسه گفت: خیلی طول کشید تا بتونم اینجا رو پیدا کنم… میخوام باهات مردو مردونه صحبت کنم…. چون خودمو می‌شناختم… برگشتم و گفتم: من فک نکنم حرفی واسه ى گفتن بین ما وجود داشته باشه… پدر ترگل که خودشو به من رسونده بود گفت: ترگل؟!

دخترم! دخترم چطوره حالش خوبه… میخوام ببینمش.. ارشیا: هه… قرار دادتون یادتون رفته؟!… پدر ترگل (احمد): چه قراردادی؟… ارشیا: یعنی دخترتون بهتون نگفته؟!.. اون تا زمانی که بردار من روی اون تخته پیش من میمونه و حق دیدن شمارو نداره.. بابای ترگل که میشد دردو توی چهرش دید با صدای ناله مانند گفت: مگه همچین چیزی ممکنه؟!… تو نمیتونی اینکارو بکنی… کسی از همچین قراری با من صحبت نکرد… ارشیا: فعلا می‌بینید که اینکارو کردم… احمد: چی میخوای؟ به نظر خودت این راه خوبی واسه‌ى اثبات قدرتته؟!… ارشیا: من نیازی به اثبات این موضوع ندارم…

دانلود رمان دواج بخاطر برادرم pdf pdf بدون سانسور

  • اشتراک گذاری
  • 3 هفته پیش
https://edugohar.ir/?p=19564
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
درباره سایت
گهر رمان
وبسایت گهر رمان قدیمی ترین وبسایت رمان ایران.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " گهر رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.