دانلود رمان تدریس عاشقانه (جلد پنجم) از ترنم با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آرمان زند استاد و پزشکی که تازه از خارج برگشته طی اتفاقاتی مجبور به ازدواج اجباری با دانشجوی خودش میشه…
خلاصه رمان تدریس عاشقانه
هوا کم کم داشت تاریک میشد. بابام بیست و یک بار زنگ زده بود اما جواب ندادم نه جرئت خونه رفتن داشتم و نه جایی برای رفتن… کارتون خواب نشده بودیم که اونم به لطف ورود آرمان شدیم. یادم باشه اینم به لیستم اضافه کنم تا انتقام شو بگیرم دو روز دیده بودمشو توی این دو روز دویست تا بلا سرم نازل شد گوشیم توی دستم لرزید. سومین بار بود که این شماره ای ناشناس زنگ میزد. بی حوصله ریجکت کردم و خواستم گوشیو خاموش کنم که پیامکی روی گوشیم اومد: -آرمانم. ابروهام بالا پرید و همون لحظه گوشی دوباره زنگ خورد. این بار
جواب دادم و تمام دق و دلیمو سرش خالی کردم. ها چی میخوای؟ صدای کلافش توی گوشم پیچید -کجایی تو؟ – به تو چه ؟ عصبی گفت: ببین من حوصله ی کل کل با تو رو ندارم. دایی اومده یقه ی منو گرفته و سراغتو ازم میگیره بگو کجایی… لب گزیدم و گفتم خیلی ناراحت بود؟ کلافه گفت: فقط ادرس بده. نفسمو فوت کردم و آدرس پارکو دادم. بدون حرف تماسو قطع کرد انگار نزدیک بود چون به ده دقیقه نکشید که سر و کلش پیدا شد نه سلامی نه علیکی عین بزغاله بازوم و گرفت و با خشونت گفت: پاشو. بازوم و از دستش کشیدم بیرون و
گفتم: من نمیرم خونمون. چهره ش قرمز شده بود و غرید: تو میدونی چه حرفایی بار من کردن؟ وجب به وجب خونه مو گشتن تو گم و گور میشی این وسط من باید اعصابم داغون بشه راه بیوفت تحویل بابات میدمت. خواست بازم بازوم و بگیره که عقب کشیدم و گفتم: من نمیام تو اون خونه نفسش و فوت کرد و گفت: دردت چیه تو؟ با مکث گفتم: دردم دردم اینه که میخوان معاینه م کنن. من انقدر بی ارزش نیستم که برای اثبات خودم معاینه بشم. اره جون عمت چه قدرم که دردت اینه… متعجب گفت: معاینه؟ نکنه فکر میکنن من تو رو… سکوت کرد.