دانلود رمان بی تردید pdf از آزاده دریکوندی با لینک مستقیم
برای اندروید و کامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آزاده دریکوندی میباشد
موضوع رمان : عاشقانه/
خلاصه رمان بی تردید
حاج احمد کیانمهر از آدم های معتبر و ثروتمند تهران قدیم بوده است..
مردی که حتی پس از مرگش هم هنوز نامش روی زبان هاست و
اکنون فرزندان و نوه هایش اعتبارش را بر دوش می کشند. حاج احمد
پیش از مرگش وصایایی داشته که اکنون فرزندان و نوه هایش موظف
به عمل کردن به آنها هستند .اما فرزندان و نوه های حاج احمد
با ماجراهای عاشقانه ای که برای نوه ها پیش می آید نا خواسته
به هیچ یک از وصیت های حاج احمد عمل نمی کنند.
قصه در دهه ی هشتاد شروع میشود و در دهه ی نود به پایان می رسد.
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان دومینو آزاده دریکوندی
قسمت اول رمان بی تردید
نور آفتاب رو پشت پلکم احساس کردم. چشمامو با اکراه باز کردم هنوز هم خستگی دیروز رو
توی تنم حس می کردم گردنمو یکم ماساژ دادم و با بی حوصلگی دستمو به سمت گوشیم دراز
کردم یه پیام از رضا داشتم که نوشته بود “تنبل پاشو بیا دیگه. داریم صبحانه می خوریم”
بازم مثل همیشه بهم یادآوری کرد که امروز جمعه است و باید طبق عادت صبحانه رو با هم
بخوریم. بلند شدم و تختمو مرتب کردم و رفتم که دست و صورتمو بشورم موهامو که اطراف
صورتم پخش شده بود رو مرتب کردمو یکم رژ زدم. لباسامو عوض کردم و از اتاق خارج شدم. از
راهروی باریکی که واحد مارو به واحد دایی اینا وصل میکرد رد شدم. میدونستم کار زشتیه ولی هم
من پررو بودم هم اینکه بقیه عادت کرده بودن. صدای بقیه رو شنیدم که مشغول خوردن صبحانه
بودن. وارد سالن که شدم چشمم اولین کسیو که دید رضا بود که..